شبکه افق - 12 مرداد 1402

"جهان پوچ‌گرا" چرا قرآن نسوزاند؟(هنر "دورگه بودن" و هویت‌های "ذوب شده")

روز "حقوق بشر اسلامی" کرامت انسانی _ نشست" اسلام هراسی و شکست مسلمانان در ذهن خویش"

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت خواهران و برادران عزیز سلام عرض می‌کنم.

عنوان بحثی که دوستان فرمودند در باب اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی در ابعاد بین‌الملل در سطح منطقه و جهان است. عنوان بسیار عامی است و در ابعاد مختلف می‌شود درباره آن سخن گفت.

دنیا در حوزه بین‌الملل به ساختار فیزیکی قدرت‌ها و کشورها می‌اندیشید رویکرد به اصطلاح پیکرشناسانه یعنی کدام کشور وسیع‌تر است جمعیت آن بیشتر است بنابراین کدام کشورها مهم‌تر است و کدام کشورها سلاح‌های سنگین خطرناک دارند یا ندارند. بر اساس صرفاً مؤلفات مادی، اقتصادی، جمعیتی و نظامی قدرت‌ها را درجه‌بندی می‌کردند یک مرتبه مواجه شدند با یک پدیده‌ای که به لحاظ سیاسی، اقتصادی، نظامی یک قدرت درجه 3 در جهان بود یعنی ایران! یک مرتبه با شعارهایی که این‌ها اجماعاً می‌گفتند دوره آن گذشته است به یک قدرت درجه اول تبدیل شد. ابتدا این قدرت با منشأ و تعریف متافیزیکی، معنوی، مردمی، نرم‌افزاری پیش آمد ظرف 3- 4 دهه تبدیل به یک قدرت سخت‌افزاری و فیزیکی مهم در منطقه و جهان شد به نحوی که امروز در ارزیابی‌ها خودشان می‌گویند در قرن 21 که اوایل آن هستیم تا نیمه این قرن که برسیم چهار قدرت اصلی در جهان تعیین کننده وضعیت جهان هستند آمریکا، روسیه، ایران و چین. یعنی ایران را خودشان در این ردیف دارند تعریف می‌کنند. حالا در داخل کسانی هستند که معتقدند ما جزء آبگوشت بزباش نمی‌توانیم درست کنیم! و ما نمی‌توانیم! آن‌ها می‌توانند ولی ما هیچ غلطی نمی‌توانیم بکنیم. امام(ره) گفت آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند بعضی‌ها معتقدند که ما هیچ غلطی نمی‌توانیم بکنیم خب یک چنین دیدگاه‌هایی هم داریم که می‌گویند دلسوز مملکت هستیم ولی در عین حال طرز فکرشان این‌طوری است در حالی که دشمن که آن طرف خندق ایستاده و نفوذی‌هایی در این طرف خندق دارد خودش دارد اعتراف می‌کند که امروز ایران بعد از انقلاب اسلامی تبدیل به یک قدرت درجه اول جهانی شده است و بدون همفکری و همراهی انقلاب اسلامی مهم‌ترین مسائل جهان که در منطقه ماست و مهمترین مسائل منطقه به جز همکاری و همراهی ایران قابل حل نیست یعنی اگر همه ما بخواهیم مسئله اسرائیل، مسئله عراق، سوریه، یمن، لبنان، فلسطین، افغانستان را بخواهیم حل کنیم ایران موافق با راه حل ما نباشد حل نمی‌شود. این یعنی قدرت جهانی. یعنی هیچ وقت انگلیس، فرانسه، آلمان، ژاپن، حتی چین الآن چنین قدرتی ندارند خود آمریکا و روسیه هم الآن در این حد به تنهایی قدرت ندارند. خب این یک اتفاقی است که بعد از انقلاب اسلامی افتاد در شرایطی که ایران در باشگاه دسته سومی‌ها توپ می‌زد حالا آمده در باشگاه دسته اولی‌ها جزو چهار تیم اول جهان شده است. مثلاً چین جزو پرجمعیت‌ترین کشور جهان، اقتصاد اول جهان است. آمریکا همین‌طور. روسیه وسیع‌ترین کشور جهان است با سابقه 3- 4 قرن امپراطوری است. ایران این وسط چه می‌گوید؟!‌ یک کشوری است که نسبت به همه این‌ها کمترین جمعیت است سرریز جمعیت این‌ها از ما بیشتر است و اقتصادشان، سلاح‌هایشان، نیروهای نظامی‌شان، بمب‌های اتم‌شان، جمعیت و وسعت‌شان. طبیعی است وقتی ایران با شعار اسلام آمد و بعد موفقیت‌های پی‌درپی به دست آورد، این‌ها مدام می‌گفتند 6 ماه بعد سقوط می‌کند، 9 ماه دیگر. دیگر بخشیدیم یک سال و نیم دیگر! حالا می‌بینند این انقلاب جهانی و قوی‌تر شده است طبیعتاً اسلام‌ستیزی که بود به تکنیک اسلام‌هراسی متوسل می‌شود.

ما دوتا اسلام‌هراسی داریم که یکی از آن خوب است و یکی بد است. اسلام‌هراسی خوب، اسلام‌هراسی 1، این است که قدرت استکباری جهان از اسلام بهراسند. این خوب است باید بترسند. اصلاً انقلاب ما برای ترساندن قدرت‌های استکباری جهان آمد. آمریکا، اسرائیل، دیکتاتورهای منطقه، همه باید از ما بترسند اصلاً انقلاب ما علیه این‌ها اقامه شد. این ترس خوب است. یک اسلام هراسی شماره 2 داریم آن اسلام‌هراسی منفی و بد است و آن کار دشمن است. ترسیدن و ترساندن ملت‌ها و دولت‌های دیگر از ما. این خطرناک است. پس اسلام‌هراسی شماره 1 توصیه قرآن است. قرآن می‌فرماید مستکبرین و شیاطین را در عالم راحت نگذارید «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» (انفال/ 60)؛ با هر میزانی در هر عرصه‌ای از قدرت که می‌توانید به چنگ بیاورید قوی بشوید تا می‌توانید قوی بشوید در عرصه‌های علمی، نظامی، اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی، رسانه‌ای، هنری، از همه ابعاد قوی شوید تا می‌توانید «مَا اسْتَطَعْتُمْ» نه تا وقتی که حال می‌کنید و دل‌تان می‌خواهد! بلکه تا قدرت دارید با تمام ظرفیت قوی بشوید. چرا؟ بعدش می‌فرماید: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ...» برای این که دشمنان خدا و دشمنان خلق و دشمنان‌تان را بترسانید. باید از شما بترسند. نباید جرأت کنند به شما حمله کنند باید هر غلطی که می‌خواهند بکنند تا به فکر شما و یاد شماها می‌افتند آن‌ها را ترس بردارد بگویند اگر حمله کنیم این‌ها چه کار می‌کنند؟ چنان که اوباما گفت مدام به ما می‌گویند به ایران حمله کن در عراق و افغانستان ماندیم بخاطر این که ایران نخواست ما آن‌جا بمانیم حالا چطور به ایران حمله کنیم؟ گفت اگر به ایران حمله کنیم ما می‌فهمیم که کجا و چگونه به ایران حمله کردیم اما نمی‌توانیم بفهمیم که ایران کجا و چگونه به ما جواب خواهد داد هرجایی از جهان، هر ضربه‌ای ممکن است بخوریم ما با یک چنین دشمنی روبرو هستیم که جهانی عمل می‌کند همانطور که ما جهانی عمل می‌کنیم. خب این همان چیزی است که قرآن می‌فرماید. این اسلام‌هراسی خوب است یعنی کفار، مستکبران، ستمگران و رژیم‌های طاغوتی و دیکتاتورها باید بترسند نباید جرأت کنند. دیگر کسی مثل صدام نباید جرأت کند به ایران حمله کند چنانچه که تا این‌طوری باشیم جرأت هم نمی‌کنند مگر این که عوض بشویم. به نسل بعد امید بستند که این‌ها ترسو باشند مادی باشند ساده‌لوح باشند کلاه سرشان برود آن وقت بیایند ایران را مثل خیلی از کشورهای دیگر بگیرند و این امیدشان هم ناامید خواهد شد چون در این نسل جدید ما داریم نیروهایی را و اقشاری را می‌بینیم که از نسل بچه‌های انقلاب خیلی بهتر، انقلابی و فداکار هستند. بنابراین مسئله اصلی نفوذ یا اسلام‌هراسی به این لایه‌های فرهنگی و تبلیغاتی برمی‌گردد که باید مراقب بود فرهنگ‌سازی‌های نادرستی صورت نگیرد. اسلام‌هراسی 1 خوب است حکم قرآن است. پیامبر(ص) فرمود خداوند من را با رعب در دل دشمن انداختن نصرت می‌داد. ما یک به ده بودیم خدا یک کاری می‌کرد که آن ده‌تا از ما بترسند تا ما می‌آمدیم فرار می‌کردند این رعبی است که خدا در دل دشمنان انداخته است. نصر به رعب آیه قرآن است. مخاطب آن مردم و ملت‌ها نیستند ملت‌ها را بترسانم نه. قدرت‌های فاسد را بترسان که آن‌ها دست‌شان را از سرنوشت ملت‌ها و مستضعفین عالم کوتاه کنند. باید ارعاب و ارهاب در دل دشمنان خدا و خلق. در دل دشمنان ملت‌ها یعنی در دل اشغالگران، در دل تروریست‌ها، در دل دیکتاتورها، مفسدین این یک وظیفه شرعی است اما ترساندن مردم بی‌گناه، ترساندن ملت‌ها، ترساندن دولت‌های بی‌طرف، از اسلام، از مسلمین، این گناه کبیره است. این خیانت به اسلام است. این آن کاری است که اتفاقاً آمریکا و صهیونیست‌ها در فیلم‌های هالیوودی، در تبلیغات‌شان این کار را می‌کنند. ترساندن چه کسی از اسلام و چگونه؟ این را بگو تا بگوییم اسلام‌هراسی مثبت یا منفی؟ ترساندن مستکبران و مستبدان عالم،‌ ترساندن تروریست‌ها که می‌خواهند ملت‌ها را بترسانند ترساندن آن‌ها واجب است ترساندن ملت‌ها و دولت‌های بی‌طرف، یعنی اغلب بشریت، ترساندن مردم عادی، کوچه و خیابان، همه این‌ها حرام است. ترور، ارعاب، وحشت‌افکنی، این تفاوت بین دو نوع اسلام‌هراسی است.

اسلام‌ستیزی هم چند نوع هست. یکی اسلام‌ستیزی‌های عریان است علنی کاریکاتور پیامبر بکشند، قرآن بسوزانند، مسخره کنند، این نوع عوامانه و احمقانه‌اش هست اما یک اسلام‌ستیزی هوشمندانه داریم که توهین صریح به اسلام و مسلمین نمی‌کنند ولیکن مدام مفاهیم اسلامی را دور می‌زنند مسلمین را دور می‌زنند با ادبیات‌های ظاهراً دوستانه و دلسوزانه، اما دشمنانه‌ترین ضربات را وارد کردن، این شیوه دوم است و شیوه خطرناک این است نه آن اولی. این دومی است که به آن نفوذ و انواع نفوذهای فرهنگی و... می‌گویند. این‌ها به یک اشتباه خودشان پی بردند در حوزه روابط بین‌الملل، نادیده گرفتن اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی و چوبش را خوردند حالا می‌خواهند به شکل‌های مختلف این را جبران کنند. خب اوایل این بحث در حوزه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل بود که مسائل باید علمی تحلیل بشود. از نظر این‌ها علمی یعنی چی؟ یعنی مادی. یعنی فقط عوامل مادی را اگر ببینی علمی است اما اگر در کنار عوامل مادی، عوامل معنوی و الهی را هم ببینی این تحلیل غیر علمی می‌شود. می‌شود ایدئولوژیک و نگاه سنتی و از این قبیل.

خود نظریه‌پردازان علوم اجتماعی و روابط بین‌الملل در جهان غیر دینی، سکولار، در دانشگاه‌هایی که نگاه غیر دینی به مسائل داشتند بعد از مدتی در همین قرن گذشته، به این پی بردند که نگاه صرفاً کمّی و مادی و پوزیتویستی به مناسبات انسانی، به دین، به سیاست، به روابط بین‌الملل این جواب نمی‌دهد. همه مسائل با چرتکه انداختن حل نمی‌شود. انسان، فراتر از رفتارهای جسمانی و غریزی‌اش هم، ابعادی دارد که اتفاقاً آن ابعاد تعیین کننده‌تر هستند. همین که از ابتدا گفته می‌شد در تحلیل علمی حیات سیاسی ملل و بین‌الملل صرفاً به عوامل مادی نگاه کنید کدام ملت و کدام کشور به لحاظ قدرت مادی، به لحاظ پول، زور، اسلحه، قوی‌تر است؟ ثروتمندتر و قدرتمندتر است روی آن‌ها به همین اندازه حساب کن. به اندازه ثروت و قدرت حساب کنیم و عوامل دیگری را دخالت ندهیم! به اسم این که ایدئولوژی را قاطی علم نکنید علم ایدئولوژیک نیست. شعارهای ایدئولوژیک، اخلاق، برای یکشنبه‌ها توی کلیساست! این‌ها ربطی به تحلیل مسائل واقعی بیرونی ندارد. تحت عنوان این که ما علمی به مفهوم مادی محض فقط می‌خواهیم نگاه کنیم اتفاقاً بحث ما این است که علمی نگاه کردن یعنی همه ابعاد را دیدن. اگر هم فیزیک و هم متافیزیک را دیدید علمی‌تر است اگر فقط فیزیک را ببینید کمتر علمی است گاهی غیر علمی است. اگر فقط متافیزیک را ببینید نه فیزیک را باز هم کمتر علمی است اما اگر فیزیک و متافیزیک را دیدید و هر دو را مرتبط با هم دیدید این است که علمی است.

دوستان همین‌جا توجه داشته باشید مدام در حوزه علوم اجتماعی، علوم انسانی، از حقوق، اقتصاد و این تیپ‌های کاشکی غرب‌زده، غرب‌زده‌های قرن 19 و اول قرن 20 هستند یعنی یک قرن از خود غرب هستند! چون یک قرن از این حرف‌های آنان گذشته است و الان حرف‌های دیگری می‌زنند. ولی آن موقع چون یک عده‌ای این‌جا می‌گفتند وقتی که می‌گویید علوم انسانی و اسلامی، پسوند اسلامی می‌آورید یعنی می‌خواهید دایره علم را محدود کنید! می‌خواهید بخشی از علم را به اسم ایدئولوژی سانسور کنید. در حالی که واقعیت این است که در معرفت‌شناسی اسلامی به نگاه تجربی، احترام و اعتبار قائل می‌شویم. کسی نمی‌گوید نگاه تجربی لازم نیست یا غلط است بلکه می‌گوید نگاه تجربی کافی نیست. علوم انسانی اسلامی می‌گوید تحلیل تجربی صرف و فقط از انسان کافی نیست نمی‌گوید لازم نیست. وقتی گفته کافی نیست یعنی چی؟ یعنی این باشد علاوه بر نگاه تجربی باید نگاه عقلی هم باشد، نگاه باطنی و شهودی هم باشد و فراتر از همه، نگاه وحیانی هم باشد. در واقع وقتی می‌گوید علوم اسلامی انسانی، دایره علوم انسانی و علم را دارید گسترش می‌دهید یا دارید محدود می‌کنید؟ دارید گسترش می‌دهید. علوم انسانی سکولار، مثلاً منبع معرفت آن فرض کنید فقط تجربه است اما علوم انسانی اسلامی می‌گوید تجربه علی، عقل هم بله. عقل غیر تجربی و فراتجربی؛ شهود هم آری. بالاتر از همه وحی. یعنی با چهار نورافکن به انسان نگاه کن. این علمی‌تر می‌شود یا با یک نورافکن نگاه کنید کدام علمی‌تر است؟

نکته دوم این است که نگاه دینی اسلامی به انسان، انسانی‌تر است یا نگاه سکولار به انسان؟ در نگاه غیر الهی به انسان، انسان یک جانور است ولی یک کم پیچیده‌تر! در نگاه اسلامی است که نقطه شروع شما و پیشفرض شما باید این باشد که با یک موجودی روبرو هستید که بالاترین ظرفیت عالم را دارد تنها موجودی که می‌تواند خلیفه الله باشد، تجلّی خداوند باشد. موجودی که خداوند او را آیت بزرگ خودش، آیت کبری و آیت‌الله العظمی قرار داد. انسان، آیت‌الله العظمی است. خب علوم انسانی که با این نگاه به انسان شروع می‌شود این کجا؟ علوم انسانی که انسان را یک حیوانی مثل بقیه حیوانات مادی می‌داند این چطوری است؟ و از این قبیل.

این‌ها را عرض کردم برای این که بگویم در حوزه انسان‌شناسی و علوم اجتماعی و از جمله روابط بین‌الملل این‌هایی که بحث از این بود که فقط علمی یعنی پوزیتویستی و فقط مادی نگاه کن. بعد خود آن‌ها به این نتیجه رسیدند که فقط نگاه مادی به انسان امکان ندارد لذا در دوره پست مدرن، کشیده به سمت نسبی‌انگاری‌های عجیب و غریب که اصلاً فرق علم و غیر علم معلوم نیست الان فلسفه علم آغاز قرن 21 در اروپا و غرب کجا؟ فلسفه علم 70 سال – 100 سال پیش کجا؟ خیلی آن‌جا مادی و منقبض و کلیشه‌ای بود الآن خیلی باز و به اصطلاح مادی و معنوی شده در حدی که ملاک و شاخص را کنار گذاشته و به سمت نسبی‌گرایی و شکاکیت رفته است. چه کسی گفته انسان‌شناسی لیبرالی، مارکسیستی علم هستند بلکه دارد می‌گوید اساساً انسان‌شناسی یک علم به معنای لغوی نمی‌تواند باشد. مرز علم و غیر علم کم‌کم نامعلوم شده است. نه آن افراط نه این تفریط. نه با علم مادی تجربی همه چیز را می‌شود فهمید نه این که بگوییم همه چیز نسبی و مشکوک است! هر دویش غلط است. اگر فقط به مسائل مادی نگاه کردیم چون همه چیز با ماده و علم مادی قابل توضیح نیست و بعد به سمت نسبی‌گرایی می‌رود بعد به سمت شکاکیت می‌رود و بعد هم به سمت پوچ‌گرایی می‌رود. با سه قدم به پوچ‌گرایی می‌رسی که هیچ خبری نیست!

خب انقلاب اسلامی آمد دوباره در عرصه اجتماعی و در عرصه سیاست بین‌الملل و روی زمین دوباره از خدا حرف زد که فیزیک و متافیزیک را باید بهم وصل کنیم. یکی از شعارهای مهم انقلاب اسلامی امام(ره) این بود حتی در جنگ، خرمشهر را بچه‌ها گرفتند گفت بگویید خرمشهر را خدا آزاد کرد. در یک عملیاتی شکست می‌خوردیم می‌گفت ما مأمور به وظیفه هستیم نه نتیجه مادی. کمربندهایتان را محکم ببندید برای ما شکست و پیروزی مساوی است. این یعنی چی؟ یعنی دقیق وارد فیزیک مبارزه بشو اما در زیر سایه متافیزیک. خب دانشمندان علوم اجتماعی با نگاه مادی به اندازه کافی، بعضی‌ها گفتند ما از قدرت سیاسی اسلامی که داشت شکل می‌گرفت دور افتادیم درست نتوانستیم بشناسیم و پیش‌بینی کنیم بلکه باید جواب داد که شما به اندازه کافی فاصله نگرفتید که از فاصله دور درست ببینید که دارد چه اتفاقی می‌افتد؟ دارد زیرساخت‌های فکری‌تان را زیر سؤال می‌برد. می‌خواهم ببینید که اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی از کجا شروع شد. اتفاقاً اشکال این نبود که شما از ما دور افتادید و نفهمیدید بلکه اشکال این بود که به قدر کافی دور نشدید چون گاهی آدم از نزدیک جلوی چشمش یک اتفاقی می‌افتد ابعاد و اهمیت آن را نمی‌فهمد مثل خود ماها که در انقلاب بودیم نمی‌فهمیدیم چه اتفاقی دارد می‌افتد. مثلاً از آخر 56 تا زمانی که پیروز شد در تمام تظاهرات‌ها بودیم اما آن موقع به این فکر نبودیم که دارد یک پارادایم جدیدی در جهان ساخته می‌شود تمدن‌سازی اسلامی آغاز شد اصلاً توی این نخ‌ها نبودیم توی این نخ بودیم تمام کوچه خیابان‌های بالای مشهد را با بچه‌ها رفته بودیم و شناسایی می‌کردیم که کجاها بن‌بست است نمی‌شود فرار کرد و کجاها ماشین حکومت نظامی آمده یکی برود با آن سرهنگ حرف بزند روی پشت ماشین جیپ مسئول آن سرهنگ شعار امام را بنویسیم. ما بچه‌ها توی این نخ‌ها بودیم. می‌فهمیدیم که این وظیفه شرعی است و هم فال است و هم تماشا. جوانی ما در این دوره‌ها گذشت و این بچه‌ها که توی دست و بال‌ها بودند نمی‌دانستیم و نمی‌دانستند چه اتفاقی دارد می‌افتد ما هم به اندازه کافی نتوانستیم فاصله بگیریم که بفهمیم خود این بچه‌ها دارند چه کار می‌کنند. آن‌ها هم به اندازه کافی فاصله نگرفتند که از دور ببینند این یک رویش تازه در تاریخ بشر است و تعریف‌ها دارد عوض می‌شود به قدر کافی فاصله نگرفتید جد و جهد نداشتید تا خودتان را به ورای معرفت عام زمانه خودتان در نوع نگاه‌تان به دین و سیاست قرار بدهید و برسانید و با یک چیزهای پوچی خودتان را تسلی دادید که بله طبق تحلیل‌های علمی X وy مساوی با فلان! انقلاب دینی در قرن 20 و 21 انقلاب ندارد. بشود هم امکان نظام‌سازی و حکومت اسلامی ندارد! بشود هم 6 ماه بیشتر عمر نمی‌کند. اگر بتوانند در عرصه علم و اقتصاد نمی‌توانند پیشرفت کنند. اگر بشود هم گسترش پیدا نمی‌کند! خب همه این‌ها را گفتید همه‌اش خلاف آن شد. حالا بحث این است که حل نکردید چون نتوانستید وضعیت کنونی جهان و نقش انقلاب اسلامی را در ان درست در تغییر وضعیت جهان پیش‌بینی کنید بعد هم که اتفاق افتاد درست نتوانستید درک کنید فقط سوء استفاده و تحریف و جنگ روانی کردید. شما این قضیه پاریس را ببینید. این داعش و جریان‌های تکفیری در تحلیل‌شان تقسیم بر دو شدند اگر این‌طرف جنایت کنند در عراق، سوریه، لبنان، یمن، ایران، این طرف هر کار بکنند عیبی ندارد سلاح هم به آن‌ها می‌دهند! همین 3- 4 روز پیش، آمریکا یک محموله وسیعی از سلاح‌هایشان را دوباره در سوریه و عراق برای تکفیری‌ها فرستادند. میلیاردها و مدرن‌ترین موشک‌هایشان را به آل سعود می‌دهند آن‌ها هم از آن طرف می‌خرند و مستقیم دست همین‌ها می‌دهند ولی اگر قرار شد شاخه غربی این‌ها هم فعال بشود یعنی این‌هایی که علیه روسیه، چین و ایران عمل می‌کنند این‌ها خوب باشند اما اگر همین تکفیری‌ها توی پاریس و لندن بروند، توی آمریکا بروند، توی اسپانیا بروند عملیات کنند آن‌ها دیگر جنایت می‌شود و بد است! در عراق، لبنان، سوریه این همه جنایت می‌کنند هیچی نیست. ولی در پاریس چون پاریس بوده، دوتا کار شده گریه کردند، ‌شمع روشن کردند و خاکسترش را هم روی سرشان ریختند که یک کم بیشتر بسوزد! یعنی نگاه دوگانه به همه چیز. شرقی‌ها آدم نیستند غربی‌ها آدم هستند! نخیر آقا، آن جنایت پاریس اگر بد است که بد است همین اتفاقی است که دارد در عراق و سوریه می‌افتد این‌ها همان‌ها هستند به همین‌ها دارید این‌جا اسلحه می‌دهید.

نکته دوم این است که گفتند ما پیش‌بینی نمی‌کردیم در قرن 20 بعد از این همه حرف‌ها باز دین بیاید این‌طور قوی و اجتماعی بخواهد تمدن‌سازی کند. یک اتفاقی قبل از این انقلاب افتاده بود که می‌خواهند دوباره آن را بازسازی کنند یادتان باشد روی نسل شماها امتحان می‌کنند مخصوصاً با این رسانه‌های جدید، حالا چه به اسم علوم اجتماعی و علم و چه به اسم همین بحث‌هایی که در رسانه‌ها هست. تحلیل این‌ها این بود که توانستند با کل جهان و با کل جهان اسلام بطور خاص در این 100- 150 سال اخیر این‌ها کاری کنند که همه از خودشان خجالت بکشند شرمنده باشند. چرا من شرقی هستم؟! چرا ایرانی هستم؟! نمی‌شد موهای من هم زرد باشد؟ نمی‌شد من هم آن طرف به دنیا آمده باشم؟ این عقده، این احساس حقارت، این که ما کسی نیستیم ما نمی‌توانیم آن‌ها آقا هستند! آن‌ها خانم هستند! طرز لباس پوشیدن را باید از آن‌ها یاد بگیریم! طرز حرف زدن، طرز طلاق، همه این‌ها را باید از آن‌ها یاد بگیریم. غرب توانسته بود ظرف 150 سال بعد از این که آخرین تمدن مسلمان‌ها 100 سال پیش فروپاشید این را توانستند در کشورهای اسلامی حاکم کنند چون حدود صد سال است که جهان اسلام کلاً دست غربی‌ها افتاد یعنی دست فرانسوی‌ها، دست روس‌ها، بعد آمریکایی‌ها، اسرائیل. حدود 100 سال است که این 4- 5تا کشور اروپایی جهان را بین خودشان کلاً تقسیم کردند. بعد از انقلاب ما دوباره این که جهان اسلام دوباره باید از شرّ دیکتاتورهای وابسته آزاد شود مثل شاه و نوکرهای غرب یا شرق و سکولار و دیکتاتور، کشورهای اسلامی باید آزاد بشوند و انقلاب بشود. امام(ره) در وصیت‌نامه‌شان گفتند از جوانان مسلمان در سراسر جهان می‌خواهم انقلاب کنند و حکومت‌های فاسدشان را سرنگون کنند و اتحاد جماهیر اسلامی تشکیل بدهید. پس: 1) آزاد بشوید، 2) متحد بشوید و 3) دوباره شروع به تمدن‌سازی کنید. این‌ها سه‌تا پیام انقلاب اسلامی و امام(ره) به جهان اسلام بود. منتهی یک مانع برزگ آن همین بود که ما که کسی نیستیم! ما فقط می‌توانیم آبگوشت بزباش درست کنیم! یکی از مسئولین مملکتی گفت ما که نمی‌توانیم آن‌ها می‌توانند. این حالت انقلاب اسلامی شکست و یک مرتبه احساس این شد که ما یک کشور کوچک به لحاظ مادی می‌توانیم بزرگترین قدرت‌های عالم را سر جایشان بنشانیم و نشاندیم. می‌گویند یکی از 4 قدرت اصلی تعیین کننده وضعیت جهان شده‌ایم. خب این دوباره باید به حالت قبل برگردد! یعنی جوانان مسلمان و نسل‌های کشورهای اسلامی باید بپذیرند یا از تمدن‌سازی جدید اسلامی صرفنظر کنند و به دوران وابستگی برگردند یا به لحاظ فکری و فرهنگی دورگه بشوند. من ین دورگه‌ای را توضیح بدهم بعضی‌ها فکر می‌کنند هرچه که با عقل و تجربه به آن برسید آن‌ها سکولار هستند. این تقسیم‌بندی غلط است. این حرف ما نیست. این هم اتفاقاً یک نگاهی اروپایی و مسیحی است. در فرهنگ اسلام «العقل رسول الحق» است. عقل، رسول خداست، حجت الهی است. اگر شما با عقل به یک چیز قطعی‌ای رسیدید خلاف آن عمل کنید فقط ناعاقل و غیر عقلانی عمل نکردید بلکه گناه شرعی کردید و پیش خدا مسئول هستید باید جواب بدهید، عذاب می‌شوید به شرط این که برهان عقلی قطعی باشد، برهان باشد نه همین‌طور بافتنی و تخیل به اسم عقل نباشد. عقل و تجربه، قرآن و سنت، می‌گویند این‌ها آیات الهی است، نعمات الهی است، حجّت الهی است، هر کدام در حد خودش. وحی نمی‌آید عقل و تجربه را تعطیل کند وحی می‌آید صحنه را روشن کند تا عقل و تجربه ما درست‌تر کار کند. در تاریکی کار نکند. در روشنایی وحی کار کند. همه چیز را ببیند نه یک بخشی از این حقیقت عالم و آدم را. اگر شما از عقل و تجربه پشت به وحی استفاده کنید استفاده ابزاری کنید همین عقل و تجربه، به ضرر انسان در همین دنیا تمام می‌شود جدا از آخرت و ابدیت. یعنی از توی آن بمب اتم، بمب شیمیایی، بمب میکروبی، صنایع پورنو و سکس و فروپاشی خانواده بیرون می‌آید. مگر همه این‌ها محصول عقل و تجربه نیست؟ مگر این‌ها تکنولوژی نیست؟ بخشی از تکنولوژی این‌هاست بخشی از تکنولوژی هم مفید به حال بشر است. تکنولوژی محصول عقل و تجربه بشر است. این تکنولوژی اگر با وحی ترکیب شد تکنولوژی در خدمت بشر است در جهت تقویت عدالت، تقویت آگاهی و علم، مبارزه با فقر و گرسنگی، مبارزه با جهل، مبارزه با جنگ، تقویت وحدت بشری، تقویت اخلاق، تقویت عدالت. اگر عقل و تجربه و بشر رابطه‌اش را با وحی قطع کرد و پشت به این تعالیم حرکت کرد، از درون همین عقل و تجربه، تکنولوژی جنگ، آدمکشی، جاسوسی در حریم خصوصی مردم، خب هر دوی این‌ها محصول عقل و تجربه و محصول تکنولوژی است. منتهی یکی تکنولوژی عقل و تجربه به علاوه وحی و توحید و یکی هم منهای توحید و عدالت. مسئله این است.

بعضی‌ها می‌گویند علم دینی یعنی عقل و تجربه‌تان را کنار بگذارید فقط آیه و حدیث بخوانید! ما اصلاً چنین حرفی نمی‌زنیم. خود آیه و حدیث می‌گوید اگر از عقل و تجربه استفاده نکنید نادان هستید. خود آیه و حدیث می‌گوید عقل حجّت خداست، تجربه حجّت خداست، «أفلا تعقلون» فرق آن روشن شد در چیست درست است؟

نکته بعدی این است که اگر شما هم از آیه و حدیث استفاده کنید و هم از عقل و تجربه، این دورگه شدن و التقاطی می‌شود. خب جواب این هم روشن است. بحث این است که از تجربه و عقل در کدام راستا دارید استفاده می‌کنید؟ زیر نور وحی یا پشت به وحی؟ رو به خدا یا پشت به خدا؟ این‌ها که تمدن دورگه بوجود نمی‌آورد. تمدن دورگه اصالت و هویتت را از دست دادی، این است که شما تعالیم و آموزه‌های غیر الهی و ضد الهی را در یک تمدن الهی به کار ببرید و توجیه دینی کنید یعنی روی گناه اسم ثواب بگذاری! روی خیانت اسم خدمت بگذاری. این می‌شود دورگه شدن. یا دورگه شدن به این معناست که این‌ها را از هم تفکیک کنید! مثلاً جمعه‌ها مذهبی هستم درحرم امام رضا(ع) مذهبی هستم اما در دانشگاه وقتی در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی دارم کار می‌کنم من آن‌جا مذهبی نیستم! من مسجد می‌روم مذهبی هستم اما در بیمارستان مذهبی نیستم. این دورگه می‌شود. این بی‌ایمانی می‌شود. این می‌شود «ایمان به بعض و کفر ببعض» که قرآن می‌گوید این کفر بزرگ و اعظم است. که شما بگویید من به مسائل شخصی و نماز و روزه دین را قبول دارم و ایمان دارم اما آن بخش‌هایی از دین که راجع به عدالت اجتماعی و راجع به مناسبات انسانی و راجع به روابط بین‌الملل و راجع به خانواده و... می‌گوید من آن‌جا کاری ندارم و سکولار عمل می‌کنم! این‌ها دورگه می‌شود. هویت و اصالت را از ما گرفتن، و این که کاری کنند ما خودمان، خودمان را مسخره و تحقیر کنیم این امروزه یک روش اسلام‌ستیزی است. روش دوم آن هم این است که توی دهان افرادی بگذارند که ما مسلمان هستیم و مسلمان رابطه‌اش را با تمام عالم می‌خواهد قطع کند و از تجربه بشری، عقلی و علمی استفاده نکند. هر دویش غلط است. ما هیچ کدام از این‌ها را نمی‌گوییم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند «خُذ الحکمه» حکمت را بگیر حتی از کافر و منافق. یعنی ممکن است کافر و منافق باشد اما حرف او حرف اسلامی و درستی است ما به حرف کار نداریم نه به آن کسی که می‌گوید. در علوم انسانی غربی، ایده‌های اسلامی درست است. آخه غربی گفته، خب گفته باشد. آقا این حرف را یک مارکسیست و لیبرالیست گفته! خب گفته باشد این حرف درست است برهان عقلی دارد، اسلام آن را قبول دارد. این حرف با مبانی توحید و عدالت منافات ندارد ولو یک کافر گفته باشد. چنان که مسلمانانی هستند که کفر می‌گویند! نمی‌گوییم چون مسلمان گفته این حرف اسلامی است! معیار داریم به گوینده چه کار داریم. بسیاری از گزاره‌ها در همین علوم انسانی به اصطلاح غربی هست که حرف‌های اسلامی و معقول و درستی است. بعد هم ما علوم انسانی غربی، یک مکتب که نداریم، ده‌ها مکتب هست که اختلافی هستند کدام آن‌ها را می‌گویی؟ مگر اقتصاد غربی یکی است؟ مگر فلسفه غربی یکی است؟ شرقی هم یکی نیست. دین این را می‌گوید غیر دینی این را می‌گوید. دین مگر یک دین است؟ یعنی چه دین؟ نه دین یکپارچه است نه بی‌دینی یکپارچه است. نه غرب یکپارچه است نه شرق یکپارچه است. غربی نگاه خاصی است که هژمونی دارد. بعضی‌ها دینی هستند و بعضی‌ها غیر دینی. بین مسلمان‌ها چقدر آدم هستند که چرند گفتند. ما به این‌ها دورگه بودن نمی‌گوییم. این طبیعی است تبادل علم است. تبادل استدلال است. به قول ما طلبه‌ها می‌گوییم ما نوکر دلیل هستیم. ما در معقولات نوکر دلیل هستیم در منقولات هم نوکر لسان دلیل هستیم یعنی هرچه دلیل دارد و اثبات شد ما قبول داریم. اگر چیزی اثبات شد و قبول نکنی شما کافر هستی. ممکن است بگویید این جمله یک مقدار تندروی است. فرمودند شروع کفر این است که به فندوق گردو بگویی! از این‌جا شروع می‌شود. کفر یعنی واقع‌بین نبودن. پوشاندن واقعیت و حقیقت. مؤمن کسی است که اگر می‌داند در دستش مروارید است همه بگویند در دست تو شن و ماسه است باکش نباشد بگوید من برهان دارم که این مروارید است حالا شما هرچه می‌خواهید بگویید! اگر در دستش فندوق است همه دنیا بگویند توی دست تو مروارید است باز هم تصمیم نشود بگوید من برهان و استدلال می‌خواهم و الا همه شما هرچه می‌خواهید بگویید بگویید! من که مطمئن هستم این است. مکتب ما علم‌گراست، قرآن می‌فرماید: «لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ ...» (اسراء/ 36)؛ این یک اصل است. خدای اسلام حکم می‌کند که هرچه را به آن علم ندارید تبعیت نکن حرام است. باید به یک چیزی علم داشته باشید که دنبال آن راه بیفتید. ما علم‌محور هستیم. هرجا علم است ما باید باشیم. هرجا علم نیست ما نیستیم. این‌ها را دقت کنید این همه آیات قرآن «... إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً...» (یونس/ 36)؛ ظنّ؛ یعنی علم قطعی نداری. احتمال قوی هم می‌دهی باز هم کافی نیست. قرآن می‌گوید حتی احتمال قوی هم کافی نیست. تو را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. بسا که تو مطمئن هستی که یک چیزی درست است در حالی که درست نیست. اشتباه داری می‌کنی. قرآن یقین‌محور و حق‌محور است. گمان‌محور و عادت‌محور و تبلیغات‌محور و عوام‌زدگی، ‌شک‌محور و جهل محور نیست. اگر کسی می‌خواهد ببیند نگاه اسلامی و قرآنی به علم چیست؟ به آیات قرآن نگاه کند،‌به روایات نگاه کند، همین دوتا آیه که گفتم بس است. «لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ» در عمل هیچ کار غیر علمی حق ندارید بکنید. در نظر هم «إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً». اغلب این گمان‌ها و اطمینان‌های شما باد هواست. شما را از حق، بی‌نیاز نمی‌کند. خب این مکتب در نظر و عمل، حق‌محور و علم‌محور است. ما از چه می‌ترسیم؟ ما از پیشرفت علم می‌ترسیم؟ تنها دینی که هرچه علم بیشتر جلوتر برود این دین بیشتر قوی می‌شود اسلام است. هرچه رسانه‌ها آزادتر باشند و دو طرفه در جهان باشند به نفع ماست. منتهی واقعیت این است که می‌گویند جهانی شدن ارتباطات، ولی واقعیت این است که هنوز جاده یکطرفه است! انتخاب می‌کنند. 8 هزار حاجی، 5 هزار حاجی، این‌جا رفت و ظرف چند ساعت خفه شد و رسانه‌های غرب هیچی نگفتند. راهپیمایی 20 میلیونی اربعین پارسال شد امسال هم چند میلیون است اصلاً رسانه‌هایشان هیچی نگفتند. اگر 500تا آهو یک گوشه مرده بودند تمام رسانه‌های این‌ها پخش می‌کردند. اگر یک راهپیمایی نیم میلیونی ده کیلومتر راه بیفتد کشورهای دیگر به هر دلیلی، تمام رسانه‌ها می‌گفتند. 24 میلیون آدم صدها کیلومتر پیاده دارند در منطقه‌ای می‌روند که خطر هست برای زیارت امام حسین(ع) می‌روند اصلاً در رسانه‌هایشان نمی‌گویند. اتفاقاً مشکل ما این است که واقعاً آزادی رسانه وجود ندارد. جهان، جهان ارتباطات نیست. جهان، جهان ارتباطات یکطرفه و مدیریت شده است! جهانِ سانسور پیچیده است. یک موشی توی لوله فاضلاب گیر کرده، 600تا دوربین می‌آیند موش نجات پیدا کرد! یک اسم هم روی آن می‌گذارد که اسمارت نجات پیدا کرد! اسمارت دارد فلان می کند! آن را یک ماجرایی می‌کنند که آدم می‌گوید عجب جریان پیچیده‌ای در تاریخ بشر اتفاق افتاده که ما تا حالا غافل بودیم!‌ این اسمارت قبلاً کجا بوده! یک جایی یک سگی یک توله سگی زاییده، ولی در اروپا بوده، آمریکا بوده، آن‌ها سگ‌ها و توله سگ‌هایشان شرف دارند بر هزار نفر آدمی که این طرف می‌میرد! یک توله سگی در آمریکا به دنیا آمده پایش به شاخه درخت چیز شده. حالا همین جنایتکارها همین اروپایی‌ها این طرف عالم در حلبچه و کردستان عراق و ایران بمب شیمیایی زدند، 5- 6هزار کُرد قتل عام شد اصلاً در دنیا هیچ کس هیچی نگفت! مسئله اصلی این است که باید بگوییم انقلاب اسلامی آمده بگوید تمدن‌سازی اسلامی، ما نمی‌خواهیم غرب از بین برود، ما نمی‌خواهیم شرق از بین برود می‌گوییم نه غربی نه شرقی، معنی‌اش این نیست که شما نابود بشوید و بمیرید!‌ معنی‌اش این است که ما می‌گوییم ما یک روشی دیگری را آوردیم و آن پیشرفت در ذیل اسلام است. پیشرفت مادی در ذیل معنویت. توحید و اخلاق و عدالت. حالا در عمل یک جاهایی اشتباه می‌کنیم کم می‌آوریم مشکل داریم باید خودمان، خودمان را اصلاح کنیم نه این که شعارمان را عوض کنیم.

مضمون مهم این است که هویت مهم است. اسلام‌ستیزی پیچیده، نوع دومش هدف گرفتن هویت اسلامی است. – این را دقت کنید – با نگاه مادی هم فهمیدند که اهمیت هویت با فهم قدرت پیوند و ارتباط دارد. اگر هویت نداشته باشید نمی‌توانید قدرت داشته باشید. اگر هویت داشته باشید ولی احساس هویت نکنید یعنی خودت برای هویت خودت احترام قائل نباشید باز هم نمی‌توانید قدرت داشته باشید حتی اگر قدرت داشته باشید. یعنی چی؟ یعنی حتی اگر قدرت فیزیکی دارید، نفت دارید، پول دارید، سلاح و قدرت و ثروت دارید این‌ها را داشته باشید ولی برای خودتان احساس هویت نکنید،‌ خودتان را پوچ بدانید هیچ کاری نمی‌توانید بکنید. قدرت وقتی قدرت است که از آن استفاده کنی. قدرت بالقوه قدرت نیست. قدرتی که می‌تواند هر لحظه بالفعل بشود قدرت است. هویتی که تو خودت آن را احساس نمی‌کنی هویت نیست. اسلام‌ستیزی پنهان و پیچیده این است. یا دست از تمدن‌سازی بردارید یا دورگه بشوید. دورگه به این معنا که گفتم. دوتا رگه تعریف کردم. یکی‌اش دورگه نیست بلکه تبادل آزاد با جهان است. یکی هم دورگه شدنی است که بالاخره معلوم نیست هویت تو اسلامی است یا مادی است؟ انقلابی است یا استکباری است؟ این دوگانه می‌شود. اولاً یک ارتباطی بین اهمیت هویت با فهم قدرت است. قدرت مولد هویت است. هویت مولد قدرت است. قدرت مولد سوژه است. از طریق چه فناوری و خرده‌فناوری و چه از طریق روابط متقابل، هویت و قدرت با هم ارتباط پیدا می‌کند. اسلام‌ستزی پنهان، جنگ نفوذ، واقعه جنگ نرم کارش چیست؟ می‌آید روی هویت و ذهنیت نسل‌ها تأثیر می‌گذارد. ذهن‌تان وقتی خراب شد با ذهن خراب نمی‌شود درست عمل کرد. وقتی هویت برای خودت قائل نیستی تو نمی‌توانی کاری انجام بدهی چون هویت یعنی تو. وقتی هویت نداری دیگر تویی وجود ندارد بلکه در آن ذوب شدی. تویی در کار نیست، منی نیست.

خطرناک‌ترین نفوذ و اسلام‌ستیزی این است که بتوانند روی هویت‌ها و ذهنیت‌ها تأثیر بگذارند و شکل آن‌ها را تغییر بدهند. استعمار حقیقی استحمار است. اول استحمار می‌کند بعد استعمار. حمار یعنی الاغ. استعمار به ملت‌ها می‌گوید شما استحمار هستید باید سوارتان بشوند. وقتی که ملت‌ها باور کردند که الاغ هستند باید از آن‌ها بار بکشند و سواری بدهند آن وقت می‌شود راحت سوارشان شد. ولی اگر باور نکنند که الاغ هستند استحمار نشوند تو هم انسان هستی. استحمار یعنی تبدیل هویت اجتماعی و انسانی به هویت یک الاغ! یعنی چی؟ یعنی ملت شما نمی‌فهمد باید سواری بدهد. این نفوذ اصلی است. خطر این است. ملتی که، جامعه‌ای که، جهانی که باور کرد الاغ است سواری می‌دهد. اول روی رویه‌ها، فلسفه‌ها، فرهنگ‌های مستعمرات و کشورهای مستعمره کار شد، کم و بیش دورگه شدند، دورگه یک مفهومی است که در حوزه استعمار جدید، فرانو، فرا استعمار، استعماری که این روزها مطرح است، گرچه استعمار این روزها هم مثل قرن 18 و 19 برگشته دوباره باز لشکرکشی و آدمکشی و ترور می‌کنند. به یکی دو قرن پیش خودشان برگشتند. یک وقتی داشتند استعمار را روشنفکری می‌کردند که اصلاً استقلال چیست؟ وابستگی یعنی چی؟ استعمار یعنی چی؟ این حرف‌ها توهم است. ما دو گروه هستیم توسعه یافته و توسعه نیافته! توسعه نیافته باید از توسعه یافته الگو بگیرد تقلید کند و تسلیم بشود اگر می‌خواهد توسعه یافته باشد. ولی باز به همان روش 200 سال پیش برگشتند. بزن و بکوب و بمباران و جنگ و ترور که حالا دامنه‌اش دارد خودشان را می‌گیرد. اصل نفوذ و اسلام‌ستیزی این است که کاری کنند که ملت‌ها خودشان را گم کنند و بعد تحت سیطره آن‌ها خود را دوباره پیدا کنند یعنی بازیابی در زیر سایه تو. من خودم را زیر سایه تو گم کنم و بگویم من کسی نیستم هرچه هست شماها هستید. شما می‌فهمید ما نمی‌فهمیم بعد زیر سایه شما خودم را دوباره بازتعریف کنم! گم کردن خود زیر سایه تو. پیدا کردن خود زیر سایه تو! این خطر اصلی است. بنابراین استعمار، استکبار، نفوذ و همه این تعابیر بیش از همه و در درجه اول، تصرف در آگاهی است. ایجاد ناآگاهی یا آگاهی کاذب و غلط یعنی اول توی ذهن ما بر ما مسلط می‌شوند بعد بیرون بر ما مسلط می‌شوند اگر نتوانستید در ذهن یک ملتی نفوذ کنید و توی ذهن خودشان آن‌ها را شکست بدهی، بیرون نمی‌توانی آن‌ها را شکست بدهی. کاری که امام(ره) کرد این بود که آن‌ها را در ذهن ملت شکست داد و گفت هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند! وقتی در ذهن ملت‌ها آن‌ها شکست خوردند آن وقت ملت‌ها توی خیابان آمدند پیروز شدند. یک مرتبه جهان عرب، جهان اسلام بهم ریخت. پس ببینید نفوذ یعنی اول توی ذهنت تو را شکست بدهند بعد بیرون. مثل داخل میدان کشتی، مدام به تو بگویند تو که کشتی بلد نیستی، تو اعتماد بنفس نداری! این را فلانی هم گفته تو شکست می‌خوری، یک فال‌بین هم که فال دیده، از نظر علمی هم تو شکست می‌خوری! بعد ببین من چه غذایی می‌خورم تو چه می‌خوری؟ بازوی من را ببین. او هم می‌گوید خب بازوی من چی؟ این می‌گوید بازوی تو باد کرده!‌ ورم است! ولی این‌ها ماهیچه است. ولی تو همین‌طور بگو، از دو طرف هم که می‌زنند تا این حرف می‌زند کف بزنند تا او حرف می‌زند هو کنند! بعد کم‌کم خود طرف خودش را هو می‌کند! این طرف با این ذهن که وارد تشک می‌شود ذهنش شکست خورده است. این اگر قدرتش دو برابر او هم باشد از او شکست می‌خورد. نفوذ یعنی در ذهن ما، ما را شکست بدهند بگویند شما نمی‌توانید، شما عرضه تمدن‌سازی ندارید، شما تولید علم نمی‌توانید، شما فلان ما بهمان ما بهمان! این آن خطر اصلی است. در ذهن انسان ها هرکس شکست بخورد بیرون شکست می‌خورد. – عبارات آن این است - تأثیرات روانشناختی و فرهنگی استعمار و نفوذ امروز از تأثیرات اقتصادی و نظامی مهم‌تر است. طول عمر استعمار در این دوران بستگی دارد به طول عمر شعارها و کلیدواژه‌هایی که در ذهن ملت‌ها ایجاد کردید. تا شما بگویید آن‌ها توسه یافته‌اند ما توسعه نیافته‌ایم فلانی هم در حال توسعه است این یعنی شکست! شمال جنوب. آن‌ها ثروتمند هستند ما فقیر هستیم، آن‌ها آرامش دارند استرس ندارند ما عقده‌ای هستیم. همین حرف‌هایی که خودشان می‌زنند. تا این‌ها را گفتید یعنی شکست. اگر هم چیزی هست علت آن چیست؟ چقدرش به آن‌ها مربوط است چقدرش به خود ما مربوط است؟ قابل اصلاح هست. دیدید بعضی‌ها می‌گویند ما دیگر درست نمی‌شویم! ما ایرانی‌ها این‌طوری هستیم! اصلاً ما نمی‌فهمیم این حرف‌ها را از کجا می‌آورد که ما ایرانی‌ها همیشه این‌طوری بودیم. مگر هر ملتی طبق مرزهایش اخلاق و روحیاتش عقب و جلو می‌رود که ما ایرانی‌ها این‌طوری هستیم. یا داخل می‌گویند ترک‌ها این‌طوری هستند مشهدی‌ها این‌طوری هستند اصفهانی‌ها آن‌طوری هستند. این چرندیات چیست؟ هر ملتی، هر جامعه‌ای هرطور تربیت شد و روی خودش کار کرد همانطور می‌شود. خداوند در قرآن می‌فرماید خدا شما و سرنوشت شما را تغییر نمی‌دهد مگر این که خودتان تغییر کنید و سرنوشت‌تان را تغییر بدهید آن وقت آن مسبب‌الاسباب هم می‌آید کمک‌تان می‌کند. یکی از چیزهایی که در ذهن ما باید بکنند این است. دیگر با تأثیر خشن استعماری در جهان اسلام نمی‌توانند این کار را بکنند. آمدند در عراق و افغانستان و اسرائیل و یمن و سوریه دیدند همه جا از ما شکست خوردند. حالا راه حل چیست؟ قدرت خشن جواب نمی‌دهد باید روی فرهنگ‌ها و روی ذهن‌ها کار کرد. باید افتخار را نابود کرد. اعتماد بنفس را از ملت‌های مسلمان و از ملت ایران گرفت. باید اعتماد به‌نفس‌تان را بگیرند. باید شما باور کنید که اصالت‌های فرهنگی و ناب دروغ است امکان بازگشت و امکان اصلاح نیست. امکان اصلاح مشکلات‌مان نیست ما نمی‌توانیم و عقده حقارت را اگر دوباره توانستند در نسل‌های جدید ایجاد کنند اگر این کار را توانستند بکنند آن وقت هم ارتجاع به ماقبل انقلاب ممکن است و هم دورگه کردن با آن مفهوم غلطش در مورد نسل و سیستم ممکن است بشود.

این‌ها بخشی از عرایضی بود که خواستم خدمت شما عرض کنم که بخش مهمی از قضیه اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی با ارائه تعریف‌های غلط صورت می‌گیرد. تعریف اسلام دستکاری می‌شود. اسلام‌هراسی را توضیح نمی‌دهند که چه کسانی از اسلام می‌ترسند و چرا؟ اگر منظورتان تکفیری‌هاست این‌ها را که خود شماها درست کردید و دارید تقویت می‌کنید این‌ها را شما علیه ما توی صحنه آوردید. از خودتان بترسید اگر مراد از ترسیدن از اسلام یعنی ترسیدن از عدالت، ترسیدن از علم، ترسیدن از وحدت مسلمین و وحدت جامعه بشری می‌ترسید کسی که از این‌ها بترسد خودش یک آدم خطرناکی است. کسی که از علم و وحدت و استقلال می‌ترسد چون شعارهای انقلاب ما این‌هاست، شعارهای اسلام این‌هاست. کسی که از اسلام می‌ترسد یعنی از عدالت، از توحید، از اخلاق، از برادری، از استقلال، از آزادی می‌ترسد. یک فکری به حال خودت بکن مریض هستی. اما اگر مرادتان از اسلام‌هراسی، ترسیدن از تکفیری‌ها و تروریزم و بمب‌گذاری است که اینها را شما علیه ما عَلَم کردید و دل‌تان می‌خواهد این‌ها در شرق، در ایران و چین و روسیه کار کنند بمب‌گذاری کنند ولی در غرب، نوبت آمریکا و اروپا که می‌شود نکنند! خب این نمی‌شود.

انشاءالله موفق باشید.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha